زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

زندگی در جریانه

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۴۸ ب.ظ

مامان سودی چندتا دختر داشت . یروز سودی گفت بابام اومده میگه یک اسم پسر انتخاب کنید اونروز همه فهمیدن رفته زن گرفته. سودی میگفت بابام گفته این زن خیابونی رو گرفتم تا از خیابونا جمعش کنم. ولی بعد از اون بود که زندگی همشون جهنم شد.مادر سودی سرطان سینه گرفت و چندسال بعد هم مرد .حالا پدر سودی داره با زن جدیدش زندگی میکنه .

مامان سودی زن مظلومی بود دلم براش خیلی میسوخت به نظرم اون باید میرفت با تنهاییش زندگی میکرد و اگه کسی بهش اظهار عشق میکرد به خودش فرصت دوباره عاشق زندگی شدن را میداد.

زندگی اینطوری نیست که تو عاشق یکنفر باشی به خاطر حرمت انسانی از حرمت خودت بگذری و تا آخر به اون آدم خیانتکار وفادار بمونی . 

هیچوقت یکنفر رو نباید برای خودت بزرگ کنی فقط باید عاشق زندگی باشی زندگی مثل رودخانه در جریانه هر چی پیش میاد را بپذیر و عاشقانه زندگی کن. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">