زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

اعتماد

يكشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۴۱ ب.ظ
نمیدونم چرا اینجوری شدم
میخوام به گذشته فکر نکنم ولی نمیشه 
احوالم اصلا خوب نیست 
چرا ادمها خیلی راحت میتونن اعتماد دیگران رو به دست بیارن ولی من نمیتونم
چرا حس میکنم هیچکدوم از اطرافیانم به من اعتماد ندارن
احساس میکنم همه به یه رهگذر غریبه تو خیابون بیشتر از من  اعتماد دارن مگه من چجوری رفتار میکنم 
حس بدی پیدا کردم
شاید دلیلش این بهشه که خودم به خودم زیاد اعتماد ندارم
همکارم داره میره اون صندوقدار اول بود من صندوقدار دوم یعنی روزهایی که اون نباشه من جاش مینشستم 
و هیچوقت هم مشکلی پیش نمیومد پیکها رو تسویه میکردم صندوق هم تحویل میدادم . بقیه روزها من تلفن جواب میدم . الان داره میره اونا میخوان ینفر بیارن جای اون یعنی حاضرن صندوق دست یه تازه وارد بیفته ده روز فیش اشتباه بزنه بعد چند هفته هم بزاره بره ولی دست من ندن.
البته خودمم تردید دارم چون دوست ندارم بچه هام یکساعت بیشتر تنها بمونن. ولی حس بدی هم پیدا کردم 
الان چند هفته باید همه چیز قروقاطی بشه 
به دوستم هم دیگه پیام نمیدم چرا همه اش من باید پیام بدم 
از ترس اینکه‌تنها نمونم حاضرم به کسی که به من بی محلی میکنه التماس کنم با من دوست باشه  

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">