زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

حال جمعه

جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۳۹ ب.ظ

امروز صبح با دخترم رفتیم استخر کرال سینه تمرین کردم خیلی بهتر شدم تو کرال سینه . دخترم میگفت اینجا هیچ دوستی ندارم گفتم اینجا اومدی شنا تمرین کنی تو پارک وقت برای بازی کردن زیاد داری. 

بعد رفتم تو جکوزی بعد حوزچه آب سرد اونجا خیلی آرامش بخشه آدم همه غمهاشو فراموش میکنه.

۴ شهریور هم پسرم سنجش داره برای ورود به مدرسه هرچی خدا بخواد همون بشه.

دیروز و پریرپز گرمازده شده بودم سرم و اینا زدم  حالم بد بود ولی امروز بهترم استخر هم رفتم خوب شدم کاملا. 

 

خیلی نگران خواهرم هستم با مرد بدی داره زندگی میکنه رفیق بازه چند شب یبار میاد خونه یه بچه هم دارن یه پسر ناز شش ماهه . من نمیدونم بهش چی بگم که حالش خوب بشه چون خواهرم گریه میکنه میگه شانس نداره ولی بنظرم ما نباید به آدمهای زندگیمون دلبسته باشیم کنار هم زندگی میکنیم با هم خوشیم ولی دلبستگی درست نیست آدمها کاری برای ما انجام نمیدن حال ما بستگی به خودمون داره  ولی اینارو نمیشه به کسی گفت من فکر میکنم خدا مارو با این شرایط مواجه میکنه تا همه به این درک برسیم.

امروز صبح دیدم‌گربه تمام مانتوهای منم از رو طناب کشیدن پایین روش دراز کشیدن موهای تنشون چسبیده بود به مانتو ها خیلی عصبانی شدم کلی بد و بیراه گفتم بهشون اونا هم ترسیده بودن فکر کنم کائنات یه درس حسابی برام داره . من بهشون محبت میکنم هیچی برام نداره ولی وقتی عصبانی بشم از دستشون یه بلایی سرم میاد نمیدونم چرا اینجوریه .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">