زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

۲۹
دی

به نظرم ادمها رو تو جمع میشه شناخت

یجور دیگه بگم شناخت ادمها مهم نیست مهم پیدا کردن خودمون و درس گرفتن تو هر ارتباطی هست و تو جمع میشه این درسها رو گرفت

وقتی یه ادم رو فقط تنهایی میبینید قرارهای دونفره هیچوقت تو جمع با اون ادم رفت و امد ندارید هیچ شناختی پیدا نمیکنید هیچ درسی هم نمیگیرید.

درسهایی که این چند ماهه تو زندگیم گرفتم جاذبه جنسی فقط برای چند لحظه جذابیت داره مهم اینه که با دوستات انقدر گفت و گو و معاشرت کنی که لحظات خوشی رو ایجاد کنید . به خودت برس تیپ بزن آرایش کن ولی فکر نکن ادمها جذب ظاهرت میشن ادمها اون لحظات خوبی که از حرف زدن و شوخی کردن باهم ایجاد میکنند رو هیچوقت فراموش نمیکنند .

۲۴
دی

هفته ای یبار همسرم میگه فردا جلسه دارم بیشتر سه شنبه ها میگه ولی این هفته گفت افتاد دوشنبه از روز قبلش برای این جلسه شور و هیجان عجیبی داره صورتشو اصلاح میکنه اخر شب حمام طولانی مدت میره تمام وقت هم سرش تو تبلتشه . ناهار از خونه نمیبره و … 

امروز صبح بهش گفتم این جلسه که میگی اسم رمزه چون من حس میکنم یجور شور و حال عجیبی توی این روز داری اونم به من گفت کاش اصل کاری رو میفهمیدی گفتم اصل کاری چیه؟

دیگه هیچی نگفت. 

ولی من حس کردم انگار خدا داره با من حرف میزنه انگار خدا داره میگه اسل کاری که تو بخاطرش به دنیا اومدی این نیست حالا مچ همسرتم گرفتی بجز اینکه خودت حرص بخوری فایده دیگه ای تا حالا برات نداشته که . انگار خدا داره میگه اصل کاری منم اصل کاری اون عشقی که تو وجودته هست اینو بشناس .  

۲۳
دی

از محل کار قبلیم اومدم بیرون یک هفته هست جای جدیدم دارم کار میکنم اینجا خوبه بد نیست صندوقدار هستم . ولی از دست اون خانم نت ورک ماکتینگ راحت شدم.

البته هرجا برم میدونم همیشه یه مشکلی وجود داره همیشه همه چیز تمام و کمال نیست 

یه مسئله دیگه که فهمیدم اینکه مشکلات که میاد بخاطر اینه که کائنات میدونه ما توانایی حل اون مشکل رو داریم پس نباید فرار کنیم یا صورت مسئله رو پاک کنیم یا افسرده بشیم و هیچ کاری نکنیم

داستان دانشمندان رو اگه مطالعه کنید میفهمید هر دانشمند که چیزی اختراع میکنه یا کشف میکنه بعدش با یسری مشکلات تازه مواجه میشه که همه اونا رو هم باید حل کنه حالا یا خودش یا افراد بعد از اون اینجوری هست که یه اختراع یا کشف بین مردم محبوب میشه 


۱۶
دی

دیروز یکی از همکارام رو دیدم تو خیابون گفت محل کار جدیدش به صندوقدار نیاز دارن شماره اشم داد.

وقتی اومدم خونه به همسرم گفتم گفت معطلش نکن بیا بیرون اینجا کار کن

امروز رفتم سرکارم همکارم اون خانومه مثل همیشه عصبی بود و پاچه میگرفت با مشتری مثل سگ حرف میزنه  سر من داد میزنه فقط با آشپز و مدیر خوبه

البته مدیرها هم براشون مهم نیست صندوقدارشون مثل سگ هار باشه با خودشون لاس بزنه کافیه

خلاصه اخر وقت به مدیر گفتم مساعده میخوام نصف حقوقمو در اصل گرفتم چون تا نیمه این ماه کار کردم اونم که قیافه منو دید حقوقمو داد بعد گفتم شناسنامه ام رو میخوام لازم دارم اونم داد بعد گفت میخوای بری گفتم هر خوبی و بدی دیدین حلال کنید . اومد بیرون گفت ما میخواستیم یه صندوقدار رو نگه داریم اونم شما هستید . قراره حقوقتو زیاد کنیم گفتم نه من دیگه نمیتونم بمونم همه چیزو گفتم که این خانم احترام منو نگه نمیداره فقط با مردا خوبه تمام پرسنل ازش انگار میترسن به اون میرسن هواشو دارن .گفت اون چون با همه شوخی میکنه همه با اون راحتن گفتم این دلیل نمیشه چون با اون راحتن به من بی احترامی کنند. خلاصه خدافظی کردم رفتم.

الان میخوام برم یه جای جدید کارکنم امیدوارم اینجا بین زن متاهل و مجرد فرق نذارن ملاکشون لاس زدن نباشه ملاکشون وجدان کاری باشه.

وقتی جلوی ظلم می ایستم خودمو بیشتر دوست دارم .امروز جلوی ظلم ایستادم .بذار اونا بمونن و اون زن  تبلیغاتچی نتورک مارکتینگ . 


۱۵
دی

خدایا دلم برات تنگ شده

صبح هم بختک افتاده بود روم هم خوابهای عجیب میدیدم دوباره یاد اتصال تشعشع دفاعی که سالها قبل میگرفتم افتادم تا اسم این ارتباط رو اوردم بختک از روم رفت کنار احساس کردم کلی خروج از بدنم انجام میشد تو این مدت غم غصه باعث شده بود غیرارگانیک زیاد جذب کنم. الان احساس سبکی میکنم.

ولی دلم برای دوستم هم خیلی تنگ شده همدمم بود هرچند حوصله نداشت ولی گاهی حرفهاش خیلی مفید بود دیگه نیست نمیدونم کجاست دوماهه ازش خبری نیست 

میترسم پیام بدم جواب نده حالم بدتر بشه یه دلیل دیگه که پیام نمیدم هم اینه که خودم بهش گفتم میخوام برم یه مدت خودشناسی دعا کن دیگه برنگردم پیام ندم.

الان من باید درحال خودشناسی باشم من که تجربه کردم دیدم هیچکس نمیتونه منو خوشحال کنه دیگه منتظر چی هستم بایدبا خودم بیشتر مهربون باشم با خودم بیشتر معاشرت کنم 

۱۲
دی

از نت ورک ماکتینگ بدم میادحالا ینفر هر روز داره تو گوشم میخونه بیا تو نت ورک ماهی صدمیلیون درآمد داری 

نمیگه خودش اگه اینقدر درامد داره پس اینجا چیکار میکنه؟

اولش هم میگفت یه کرمهایی ما میفروشیم که جای جوشرو از بین میبره گفتم خودت امتحان کردی گفت نه گفتم پس چطور مطمئنی ؟ من سالهای سال کرمهای مختلف رو امتحانکردم هیچکدوم اثری نداشت چطور به این کرم اطمینان کنم؟

الانم گیر داده به نت ورک

معنی نت ورک مارکتینگ از نظر من اینه توبیا تومجموعه پول بده ادم هم واردکن پول بدن تا من بتونم از پولهای شما حقوق دریافت کنم.

چطور بعضیا با زبون میتونن همه رو خام‌ خودشون کنند اینهمکارم با زبونش از مدیر تا همه پرسنل روخام کرده بیان تو نت ورک . یا اینکه از ازدواجش میگه که ازدواج سفید خوبه دیروز مدیر داشت میگفت واقعا درست میگی ازدواج سنتی خوب نیست ازدواج سفید بهتره .  

امروز صبح پسرم داشت تو کلاس با دوستاش حرف میزد تا من وارد شدم سکوت کرد و دیگه چیزی نگفت انگار از من ترسید اومدم خونه کلی گریه کردم نمی دونم چرا اینجوریم اینقدر جدی هستم بچه ام هم جلوم حرف نمیزنه ولی خداروشکر که با دوستاش رابطه خوبی داره.

ولی بعد از گریه کمی سبک شدم گفتم خدایا چرا حرفاتو مستقیم به خودم نمیزنی چرا هی ادمهایی میفرستی تو زندگیم که به من ثابت بشه خودمو دوست ندارم.

۰۸
دی

دلم میخواد برم یه ساز سنتی یاد بگیرم اواز خوندن سنتی یاد بگیرم . خلاصه که دست به کاری زنم که غصه برآید. من زیاد نمی تونم ارتباط خوبی با آدمها برقرار کنم تا به یکی روی خوش نشون میدم میخواد سواستفاده کنه روی خوش نشون نمیدم توهین میکنه یا تحقیرم میکنه همون بهتر سرم تو کار خودم باشه دنبال دوست و رفیق هم نباشم. 

دل خودم روبا کارهایی که سرگرم کنم که حالم رو بهتر میکنه. 

۰۱
دی

دلم برات تنگ شده خیلی خیلی زیاد ولی به خودم قول دادم دیگه برنگردم 

به خودم قول دادم احترام بذارم به وجودم 

التماس نکنم طلب دلسوزی نکنم 

به خودم قول دادم حتی اگه نیتم کمک به دیگرانه اونو انجام ندم چون کمک به دیگران لذت بیشتری داره تا کمک به خود و این یعنی همون خودخواهی همان به دنبال لذت بودن

اینا فریبهای ذهن هستند هیچوقت دیگری نمی تونه مارو خوشحال کنه

اینو امروز خوندم:

دوستی‌ها تا زمانیکه در عشق مشترک برای خدا ریشه نداشته باشند ما را خشنود نمی‌کنند.


آرزوی انسانیِ ما برای درک شدن محبت آمیز از سوی دیگران در حقیقت آرزوی روح برای وحدت با خداوند است.

هر چه که بیشتر برای خشنود کردن آن آرزو در بیرون جستجو کنیم، احتمالاً کمتر بتوانیم مصاحبت الهی را پیدا کنیم.


# پاراماهانسا_یوگاناندا

به امید مصاحبت الهی

۳۰
آذر

امروز سردرد و بدن درد شدید داشتم سرماخوردگی سینوزیت فشار خون پایین زیر هشت اصلا یه وضعی نمی تونستم راه برم سرکارم نرفتم. صبح زیر بغلم رو گرفت برد منو دکتر دکتر گفت ویروسیه . خیلی بدجور بود حالم. همسر گفت اونایی که دوسشون داری هیچکدوم کنارت نیستن فقط من همیشه کنارتم پس قدر منو بدون. 

تو عمرم اینجوری سرما نخوردم . عصری با همسر نشستیم یه قابلمه لبو و شلغم پخته خوردیم اونم سرما خورده بود .

دارم سعی میکنم خودمو بیشتر دوست بدارم رقابت رو کنار بذارم مثلا بخاطر یه مسئله خیلی مسخره ناراحت شدم که چرا رئیسم منو نذاشته صندوقدار باشم اونم گفت تو چون متاهلی بچه داری خواستم زودتر بری خونه نذاشتم اینور بشینی.سر همین مسئله اینقدر ناراحت شدم که مریض شدم اینجور سرما خوردم . یا برای اینکه یسری از دوستام تو زندگیم بمونن از جونم میخوام بگذرم خط قرمزهام رو فراموش میکنم بعد هم که اونا قدر نمی دونن مریض میشم میوفتم یه گوشه . 

در صورتیکه وقتی خودتو دوست بداری میفهمی تو با روابطت با کارت با پولت خوشحال و راضی نمیشی ادم وقتی خودشو دوست داشته باشه از درون احساس رضایت داره و دیگه براش مهم نیست اگه کسی از زندگیش رفت بیرون یا اگه تو محل کار قدرش رو ندونستن میدونه که این کار رضایت بخش نبود میتونه بره سراغ کار دیگه ای ولی اینو میدونه که همیشه باید خوشحال باشه خوشحال از اینکه خدا اونو افریده و فرصت تجربه زندگی پیدا کرده.

۲۸
آذر
دیروز به طرز عجیبی شجاع شده بودم من همیشه حرفهامو تو خودم میریختم ولی دیروز به چند نفر فهموندم که من. میفهمم دارید چیکار میکنید میفهمم دارید زیرابی میرین .
به رئیسم به یکی از دوستام که خیلی دوسش دارم گفتم نمیخواد خودتو مجبور به انجام کاری کنی ناراحت من نباش من فقط خودم میتونم حال خودمو خوب کنم .
اونم گفت کتاب بخون برنامه زندگیتو عوض کن گفتم باشه یکی از تغییرات برنامه زندگیم اینه که دیگه حرفی برای تو نزنم میام دوباره تو وبلاگم حرفامو مینویسم اینجا دیگه کسی نمیاد تحقیرم کنه مسخره ام کنه از حرفام سواستفاده کنه. 
وقتی اینارو گفتم احساس میکردم انگار یه نیرویی از درونم داره اینارو میگه خیلی قوی بود اصلا نمیشد جلوشو گرفت . یه نیرویی درونم هست که میگه من اینجا هستم تو تنها نیستی نذار بخاطر حس تنهایی ازت سواستفاده کنند تو هیچوقت تنها نبودی و نخواهی بود.