امروز در مطب گفتار درمانی
تو گفتار درمانی نشستم یه زن دیگه هم اونجا نشسته منتظره دخترشه . در نگاهش همیشه یه غم عجیبی میبینم غم زن بودن تنها بودن .ما زنها فقط به خاطر تشکیل خانواده و داشتن یه خانواده و فرزند برای خودمون ازدواج میکنیم بعد میمونیم با یه کوه از غم و تنهایی.
اشو راست میگه اگه نتونی تو تنهایی خودت خوشحال باشی مطمئن باش با هیچکس دیگه ای نمی تونی خوشحال باشی اول باید خودتو دوست داشته باشی.
همسرم دیشب گفت میخواد بره شمال با اینکه شش ماهه سفر نرفتم و دلم خیلی سفر میخواست ولی چیزی نگفتم بعد خودش گفت تو چرا غر غر نمیکنی همیشه وقتی تنهایی میرفتم سفر غر غر میکردی .
نمیدونم چرا ولی دیگه هیچ حس ناراحتی ندارم انگار اونم مثل یکی از افراد جامعه هست که هر کاری خواست میتونه انجام بده .
من باید به فکر زندگی خودم باشم باید سطح انرژیم رو بالاتر ببرم نگاهم رو از مسائل سطحی زندگی بالاتر ببرم.
- ۹۷/۰۹/۱۳