زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

زندگی رویایی

هر وقت مینویسم چند لحظه بعد ذهنم آروم میشه و میتونم راه حل ها رو ببینم

۱۷
خرداد

امروز دوباره برگشتم سرکار 

این یک ماه که رمضان بود خونه نشینی باعث شده بود افسرده بشم 

الان این سوال برام پیش اونده چرا ما سمت کسانی میریم که به ما محل نمیدن؟ نمیدونم شاید اون آدمها برای ما بیشتر به خدا شباهت دارن چون خدا هم زیاد به ما اهمیت نمیده باید کلی دنبالش بدویم کلی گریه و زاری وعجز و لابه کنیم شاید گوشه چشمی به ما نظر کند

اینو از شعرهای شاعران هم میشه فهمید 

و از حرفهای عرفا که که میگفتن تمام دنیا را جستجو میکنی آخر سر میفهمی اونی که دنبالش میگشتی درون خودت بوده .

امروز تصمیم گرفت یه برنامه برای خودم بچینم پنجشنبه ها از ساعت هفت صبح راه بیفتم تا برسم استخر هشت تا ده تو آب باشم برگردم سمت خونه دخترم پیاده کنم برم سرکارم تا یازده سرکارم باشم

جمعه ها هم برم کوه نزدیکترین کوه درکه هست که تا خونه ما یک ساعت راهه هشت تا ده از کوه برم بالا بعد برگردم از همون طرف برم محل کارم .

من فقط تو طبیعت شارژ میشم امیدوارم بتونم این برنامه رو اجرا کنم اگه خانواده هم پایه باشن که چه بهتر اگه نباشن امیدوارم یعنی مطمئنم یه راهی پیدا میکنم بتونم شارژ بشم

بنظرم این که بعضیها میگن ما تنهاییم درست نیست ما فقط به آدمهایی که دوسمون دارن بی توجهیم و دنبال آدمهایی هستیم که به ما توجهی ندارن.

این که کسی به ما توجهی نداره نشونه بد بودن ما نیست ما با هم جور در نمیاییم علایق اون فرد مثل ما نیست . نه هیچ آدمی بد هست نه هیچ آدمی بی کس هست ما آدمها فقط در جاهای اشتباهی قرار میگیریم پیش کسانیکه با ما جور در نمیان طول موجشون با ما یکسان نیست.

۱۴
خرداد

اگه خودتو دوست داشته باشی با کسی روبرو میشی که عاشقته و دوست داره

من با خودم روبرو شدم اون آدم خودم بود در شکلی دیگر در شکل یک مرد که به من حس خوب میداد دوستم داشت 

وقتی اینجور دوستیها تموم میشه ما باید همچنانبه دوست داشتن خودمون ادامه بدیم چون همه ما دوست داشتنی هستیم وقتی ینفر پیدا میشه که میتونه دوستمون داشته باشه یعنی ما دوست داشتنی هستیم ولی خب همه آدمها کنار ما همسفر های ما هستند بالاخره یجایی مسیرمون از هم جدا میشه در کنار هم رشد میکنیم و برای ادامه رشد به درسهای متفاوتی از همدیگر نیازمندیم . فقط باید پیام و نکنه ای که تو ارتباطمون گرفتیم رو برای رشد استفاده کنیم و به راه خودمون ادامه بدیم . 

شکر کنیم بالاخره به روزهایی بود که عاشق بودیم و کسی رو داشتیم که مثل ما جهان رو میدید. بالاخره تنهایی یعنی بزرگترین ترس ما از راه میرسد و باید واردش بشیم با بزرگترین ترسمون که روبرو بشیم دیگه از اتفاقات کوچک زندگی نمی هراسیم،

۱۱
خرداد

بعضی آدمها هستن که یک قسمت از وجودشان را پیشت جا میگذارند. 

ولی نمیتونی بهشون پیام بدی چون حس میکنی اونقدر که تو مایلی اون مایل به حرف زدن نیست 

اونقدر که تو نگرانشی اون نیست 

بعد پیش خودت میگی به فرض هم که برگشت جز خودت مگه تابحال کسی خوشحالت کرده؟ فقط خودت راه خوشحالیتو بلدی با کمی رقص، کمی پرداختن به هنر کمی کمی رسیدگی به بچه ها، کمی حضور در اجتماع ، کمی آشپزی، کمی تمیزی و مرتب بودن خانه ، کمی آواز خواندن، کمی خرید کردن و تفریح و گردش حالت جا میاد .

میدونی خیلی دوست دارم ولی نمیتونم اینو بهت بگم تو استاد معنوی منی گرچه دیگه هیچ سوالی از تو نمی پرسم  ولی هنوزم احساس میکنم استاد معنوی من هستی . 

۰۴
خرداد

🌙 شب قدر


آنکه گم شده است بین هزار و یک شب، شب قدر نیست، آن تویی. 


که اگر خود را پیدا کنی و قدرش را بدانی و روح را روان کنی و جان را جلا بدهی  و قلب را قوّت ببخشی و دل را دوا، هر شب، شب قدر است و هر روز، روز قدر است و هر دم، دم قدر.

آن تقویم که ندیده اش می گیری، عمر توست و آن ماه که به میهمانی خدا نمی روی، همه دوازده ماه است که سفره خدا همیشه پهن است و ضیافتش مدام و رزقش دائم.

تو اما مهمان نمی شوی،  چون صاحبخانه را نمی شناسی و خانه را گم کرده ای و شب را نمی دانی و روز را هم.


بگرد و پیدا کن هم خودت را و هم خانه را و هم صاحبخانه را... که اگر خانه را یافتی و صاحبخانه را هم؛همه شب ها، شب قدر می شود و همه روزها، روز قدر.


قدر خویش را بدان پیش از آنکه دفتر قدر و تقدیر بسته شود.


✍️#عرفان_نظرآهاری


۳۰
ارديبهشت

میگه این روزها ماه کامل هست و نورش در ساعتهای ۴ تا ۵ نیمه شب بسیار سطح زمین را روشن میکند و فضای معنوی خاصی ایجاد میکند . تو این ساعتها تمام مشکلاتت را بگو راه حل بخواه حتما جواب میگیری. گفتم باشه سعی میکنم بیدار بشم برم تو حیاط زیر نور ماه قرار بگیرم . 

امروز صبح قرار بود برم کلاس یوگا رو شروع کنم ولی دیدم اون ساعتی که میخواستم برم بیرون فرزندم هم بیدار شد و گفت نرو بمون و بهانه گیری کرد فرزند بزرگم هنوز خواب بود بعد یه نگاهی به برنامه کلاسها انداختم دیدم بیخود نیست این داره بهانه گیری میکنه کلاس یک ساعت زودتر شروع میشده من اشتباه فکر کردم الان هست . از هفته آینده دیگه میدونم کی بیدار بشم برم کلاس

۲۹
ارديبهشت
من معنای زندگیم را فکر میکنم فهمیدم دیروز از درونم یکی به من میگفت لازم نیست برای خوشحال بودن تلاش کنی لازم نیست معنای زندگی رو از کسی بپرسی معنای زندگیت همین کارهای روزمره ای هست که انجام میدی میتونی این کارهارو با خوشحالی انجام بدی یا با نگرانی و اضطراب و افسردگی اون دیگه دست خودته .


۲۴
ارديبهشت

میگن اگه به کارهای پنج سال پیشت نخندیدی یعنی هنوز همون آدمی . 

من الان دارم فکر میکنم درباره زندگیم به کارهای یکسال پیشم میخندم . الان دوست ندارم عکسی از خودم بذارم تو پروفایلم دوست ندارم اینستاگرامم رو هر روز آپدیت کنم و لایک بگیرم اصلا برام اهمیتی نداره بخوام خودمو نشون بدم. 

الان هر کسی که باهاش دوست میشم. دیگه خرج الکی نمیکنم چون اونی که دوستم داشته باشه خودش کنارم میمونه نیازی نیست براش هر مناسبتی هدیه بخرم . 

نقطه اوجت زندگیت میدونی کی هست اون وقتیه که دوستت که خیلی دوسش داری برای حاضری هر کاری بکنی باهات اینقدر سرد میشه که شمارتو میده به یکی دیگه میگه برو با این حرف بزن . اونوقت هست که تو بزرگ میشی اینقدر بزرگ قدر تمام آدمهای دنیا . میفهمی باید همشونو دوست داشته باشی قضاوت نکنی اگر رفتار بدی با تو داشتن بدونی این از رنج ها و نیازهای درونی خودشونه .میفهمی مشکل رو به خودت نگیری چون هر بهایی را برای این دوستی پرداختی. ولی همیشه یک طرفه بوده .

۱۲
اسفند
دیشب برای اولین بار شب هم رفتم محل کارم چون رییس میگفت امشب نیستن من به جاشون رفتم .یه حس عجیبی بود همیشه از شب میترسیدم ولی الان حس خوبی داشتم. کتاب ملت عشق هم با خودم بردم بخونم . اون قسمت رو داشتم میخوندم که کیمیا میگفت شمس تبریزی فقط پیشم میاد با همدیگه حرف میزنیم ولی ازدواجمون هنوز کامل نشده .میگفت نمیدونم ما چی هستیم شاید. جفت روحی هستیم شاید اون استادم هست. 
خلاصه که اینکه یاد ح افتادم اونم مثل جفت روحی من میمونه .پریشب هم بهش گفتم تو شمس تبریزی هستی که دوباره برگشتی. 
ولی آخرهای کتاب ملت عشق متن بسیار سنگینی داره فنا در خداونده . طوریکه نشون میده کیمیا از عشق شمس تبریزی به اون مرحله فنا میرسه و خدارا حس میکنه.
فکر میکنم این جمله که دیگرانی وجود ندارد همه خودم هستن اینجا مشخص میشه.
به نظر من دیگران برای این کنارما قرار نمیگیرند که مارا از تنهایی دربیارند دیگران فقط می آیند که ما را به خدایمان نزدیکتر کنند که آتش درونی عشق مارا شعله ور تر کنند تا بالاخره در خدا فنا شویم. و این مرحله هست که هر کسی نمی تونه در اون قدم بگذاره . من هر بار تا این مرحله رسیدم بعد از ان عشقم را جایی دیگر بردم تا از تنهایی دق نکنم یا به فرزندانم منتقل کردم یا کسی دیگر . هر کسی نمی تواند در عشق یکنفر که اهمیتی به او نمیدهد بماند خودش را و نفسش را قربانی کند و در نهایت خدارا ملاقات کند. 

۲۶
بهمن

سیمین بهبهانی راست میگه 

عشق ورزیدن یه هنر مردانه هست وقتی زنها شروع میکنند به ناز کشیدن تعادل دنیا بهم میخوره

ولی مردهای الان اینجوری شدن دوست دارن یکی نازشون رو بکشه

دخترای الان هم اینجوری شدن یعنی برای بدست اوردن همسر حاضرن کلی دار و ندارشون رو به پای یه مرد بریزن تا فقط بیاد بگیردشون

وقتی نگاه میکنی میبینی انگار جای زن و مرد عوض شده 

من حاضرم تنها باشم ولی حاضر نیستم هیچکسی رو با پول بخرم کنار خودم نگه دارم .

تمام اون کارهایی که انتظار داری یه مرد بیاد برات انجام بده نگاه کنی خودت هم میتونی برای خودت انجام بدی پس نیازی نیست خودتو خوار و خفیف کنی 

عشق ورزیدن یه کار مردانه هست حتی تو شعر شاعرا هم فقط شعرای مرد دارن به یکی یا خدایشان عشق میورزند ما زنها جور دیگه ای باید عشقمان را نشان دهیم . لازم نیست کاری انجام بدیم . 

۲۵
بهمن

 

الان دیگه به حالتی رسیدم  یه حس خوبی به خدا دارم میدونم بد برای من نمی خواد. من اینهمه جنگیدم اینهمه غصه خوردم ولی جریان به قوت خودش جلو رفت. خواستم سر خودمو گرم کنم رفتم سرکار و همه اینها رو مدیون ورود اون ادم به زندگی همسرم هستم.

این درسته که میگن ما جسم نیستیم ما روح هستیم که درحال تجربه جسمانی هستیم. همه ما یک روح مشترک داریم که همون خداست و خدا میخواد از طریق ما شکلهای مختلف زندگی رو تجربه کنه . اگه خدایم میخواد اینها را تجربه کنه من کی باشم که بخوام جلوی تجربه کردن را بگیرم .